:.:.: خوش آمدید :.:.:
حتما از کتاب های موجود در این وبلاگ بهره ببرید.
من سعی میکنم تمامی کتاب های موجود را با لینک مستقیم عرضه کنم.
از شما در خواست می کنم حتما در خبرنامه وبلاگ عضو شوید تا از تغییرات باخبر شوید.
نظراتتون رو حتما اعلام کنید.
یا علی
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
در دوران فرمانروايى حضرت سليمان در شام ، بلقيس ملكه سباء در يمن حكمران بود. او و ملتش بجاى پرستش خداوند آفتاب را مى پرستيدند. سليمان از رفتار آنان اطلاع يافت ، نامه اى به ملكه سباء فرستاد و فرمان داد برترى نجويند و از دعوت وى سرپيچى نكنند و در برابر حق تسليم گردند.
بلقيس فرماندهان و بزرگان كشور را به مشورت خواست داستان نامه را با ايشان در ميان گذاشت . آنان گفتند:
ما نيروى كافى داريم ، و مرد جنگيم ولى تصميم نهائى با شما است . ملكه سبا گفت :
من جنگ را صلاح نمى دانم و توضيح داد صلح بهتر از جنگ است . و افزود ما قبل از هر چيز بايد سليمان و اطرافيان را بيازماييم تا ببينيم براستى چه كاره اند، سليمان يك پادشاه است يا يك پيغمبر. پادشاهان با هدايا تسخير مى شوند مردان خدا را نمى توان با متاع دنيا رام نمود اگر سليمان هدايا را نپذيرد او پيغمبر است بايد تسليم او شويم اكنون هديه اى بر آنها مى فرستيم تا ببينيم فرستادگان چه خبرى براى ما مى آورند بلقيس هدايايى با كارون از خردمندان و اشراف بسوى سليمان فرستاد همين كه هدايا را در پيشگاه سليمان گزاردند سليمان نه تنها از آنان استقبال نكرد و به آنان خوش آمد نگفت به هدايا نيز با ديده بى اعتنايى نگريست و به فرستادگان گفت :
اين هدايا را به صاحبانش برگردانيد زيرا خداوند چندان نعمت فراوان و گنجها به من داده هرگز با مال دنيا تطميع و رام نمى شوم اما بدانيد ما بزودى با لشكرى بسوى شما خواهيم آمد كه توان جنگى را با آن نخواهيد داشت . فرستادگان بلقيس برگشتند همه ماجرا را به وى بازگو كردند ملكه سبا با فراست دريافت ناچار بايد تسليم فرمان سليمان كه همان فرمان حق و توحيد و يگانه پرستى است گردد و براى حفظ لشكر و كشور خود هيچ راهى جز پيوستن به امت سليمان ندارد بدين جهت با گروهى از بزرگان و خردمندان قوم خود بسوى شام رهسپار شدند وقتيكه سليمان از حركت ملكه سبا آگاهى يافت به حاضران گفت :
- كدام يك از شما مى تواند تخت ملكه سبا را پيش از ورودش نزد من حاضر كند؟ عفريتى از جن (يكى گردنكشان جنيان ) گفت :
- من تخت او را پيش از آنكه از جاى خود برخيزى نزد تو مى آورم
سليمان گفت :
- من مى خواهم كار از اين زودتر انجام گيرد. آصف ابن برخيا گفت :
- من تخت او را قبل از آنكه چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد. سليمان با اين پيشنهاد موافقت كرد لحظه چندانى نگذشت تخت بلقيس را در نزد خود حاضر ديد، بى درنگ به ستايش و شكر خدا پرداخت .
سليمان براى اينكه توان عقل ملكه سبا را بيازمايد و زمينه اى براى ايمان او به خدا فراهم سازد دستور داد در آن تخت تغييراتى انجام دهند. هنگامى كه بلقيس وارد شد از او بپرسند، آيا اين تخت او است يا نه ؟ ببينيد چه جواب مى دهد.
وقتى كه ملكه سبا به بارگاه سليمان وارد شد كسى اشاره به تخت كرد و گفت :
- آيا تخت شما اين گونه است ؟
بلقيس به تخت نگاه كرد نخست باور نكرد كه آن ، تخت خود او است . زيرا تخت را در سرزمين سبا گذاشته بود، ولى چون دقت كرد نشانه هايى در آن ديد، با تعجب گفت :
- گويا اين همان تخت من است !
بلقيس متوجه شد كه تخت خود اوست و از طريق غير عادى جلوتر از او به آنجا آورده شده ، لذا تسليم حق شد و آيين حضرت سليمان را پذيرفت . به آيين سليمان پيوست و به نقل مشهور با سليمان ازدواج كرد و هر دو در ارشاد مردم به سوى يكتاپرستى كوشيدند.
مسلم بن عوسجه و حبيب بن مظاهر، هر دو پير مرد و از يك فاميل يعنى از بنى اسد بودند و در كوفه سكونت داشتند، و در عصر خلافت امام على (ع ) از ياران صميمى آنحضرت به شمار مى آمدند.
هنگامى كه حضرت مسلم (ع ) به نمايندگى از امام حسين (ع ) به كوفه آمد، اين دو نفر در بيعت گرفتن از مردم براى حضرت مسلم (ع ) كوشش فراوان كردند، تا وقتى كه عبيداللّه بن زياد وارد كوفه شد، و مردم را از حكومت يزيد ترساند، و مردم مسلم (ع ) را تنها گذاشتند و سرانجام آنحضرت در يك جنگ نابرابر، اسير شده و به دستور ابن زياد او را به شهادت رساندند، بنى اسد در اين شرائط سخت ، مسلم بن عوسجه و حبيب بن مظاهر را از گزند دژخيمان ابن زياد مخفى نمودند، و بعد اين دو نفر مخفيانه خود را به كربلا رساندند و به سپاه امام حسين (ع ) ملحق شدند و به شهادت رسيدند.
حبيب بن مظاهر، كه بيش از 75 سال داشت و از اصحاب پيامبر (ص ) به شمار مى آمد، در كوفه مخفى بود و تقيه مى كرد و درصدد بود كه در يك فرصت مناسبى از كوفه بيرون آمده و خود را به سپاه امام حسين (ع ) برساند.
او همسر متعهد و قهرمانى داشت ، كه بسيار علاقمند بود تا شوهرش به فيض عظماى سعادت يارى امام حسين (ع ) نائل گردد.
حبيب چريك پيرى بود كه سعى داشت كسى از مخفيگاه او و تصميم او در ملحق شدن به سپاه امام حسين (ع ) آگاه نگردد، حتى تصميم خو را به به همسرش نيز نمى گفت ، تا مبادا تصميم او از زبان همسرش به بيرون از خانه درز پيدا كند.
امام حسين (ع ) با كاروان خود از مكه بيرون آمده بودند و به سوى عراق حركت مى كردند، در همين وقت امام براى حبيب نامه اى نوشت و توسط شخصى آن را به كوفه فرستاد.
تا روزى حبيب كنار همسرش بود، در خانه را زدند، حبيب برخاست و پشت در رفت و قاصدى را ديد كه نامه امام حسين (ع ) را براى او آورده است ، نامه را گرفت و نزد همسرش بازگشت و آن نامه را خواند كه چنين نوشته شده بود:
((اين نامه اى است از حسين فرزند على بن ابيطالب (ع ) به سوى مرد دانا حبيب بن مظاهر، اما بعد: حبيب تو خويشاوندى مرا از پيغمبر (ص ) مى دانى ، و تو از هركس ما را بهتر مى شناسى ، تو مرد بلند طبع (آزاده ) و غيرتمند هستى ، پس در يارى ما كوتاهى نكن كه در روز قيامت جدم رسول خدا (ص ) پاداش تو را خواهد داد)).
حبيب در فكر آن بود كسى از نامه و تصميم او براى رفتن يارى امام حسين (ع ) مطّلع نشود، تا مبادا جاسوسان جريان او را گزارش بدهند، از اين رو وقتى كه بستگان او پس از اطلاع از نامه ، از او پرسيدند: ((اكنون چه قصد دارى ؟))
او تقيه مى كرد و مى گفت : من پير شده ام و از من كارى ساخته نيست ، همسرش در ظاهر دريافت كه حبيب از رفتن براى يارى امام حسين (ع ) سهل انگارى مى كند، به حبيب گفت : ((گويا براى رفتن به سوى كربلا براى يارى حسين (ع ) تمايل ندارى )).
حبيب خواست همسرش را امتحان كند، به او گفت : آرى تمايل ندارم .
همسرش گريه كرد و گفت : اى حبيب ! آيا سخن پيامبر (ص ) را در شاءن امام حسين (ع ) فراموش كرده اى كه فرمود:
((ولداى هذان سيّدا شباب اهل الجنّة و هما امامان قاما اوقعدا...))
((دو پسرم اين نفر (حسن و حسين ) دو آقاى جوانان اهل بهشت هستند و اين دو، دو امام مى باشند خواه قيام كنند و خواه قيام نكنند، نامه امام حسين (ع ) به تو رسيده و تو را به يارى مى طلبد، آيا جواب مثبت نمى دهى )).
حبيب گفت : ترس آن دارم كه بچه هايم يتيم شوند و تو بيوه گردى .
همسر گفت : ما به بانوان و دختران و يتيمان بنى هاشم اقتدا مى كنيم ، خداوند ما را كافى است .
وقتى كه حبيب ، همسرش را آماده يافت ، حقيقت را به او گفت ، و براى او دعاى خير كرد.
هنگام حركت حبيب ، همسرش به او گفت : من حاجتى به تو دارم .
حبيب گفت : آن چيست .
همسر گفت : وقتى كه به محضر امام حسين (ع ) رسيدى دستها و پاهايش را به نيابت از من ببوس ، و سلام مرا به او برسان .
حبيب گفت : بسيار خوب .
در نقل ديگر آمده : حبيب از راه احتياط به همسرش گفت : من ديگر پير شده ام ، از سالخوردگان چه كار آيد؟
همسرش از اندوهى جانكاه همراه با خشم برخاست و روسرى خود را از سرش كشيد و بر سر حبيب انداخت و گفت : اكنون كه نمى روى مانند زنان در خانه بنشين ، سپس با آهى جانسوز فرياد زد: ((اى حسين ! كاش مرد بودم و مى آمدم در ركاب تو مى جنگيدم تا جانم را نثار تو كنم .))
حبيب وقتى كه اخلاص و محبت همسرش را دريافت ، خاطرش آرام گرفت و به او گفت :
((همسرم ! آسوده باش ، چشمت را روشن خواهم كرد و اين ريش سفيد را با خون گلويم رنگين مى نمايم ، خاطرت آرام باشد)).
نظامی گنجهای (گنجوی)، جمالالدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی متخلص به نظامی (زادهٔ ۵۳۵ در گنجه - درگذشتهٔ ۶۰۷-۶۱۲) شاعر و داستان سرای ایرانی تبار پارسیگوی قرن ششم هجری، که بهعنوان پیشوای داستانسرایی در ادب فارسی شناخته شده است.
خسرو و شیرین منظومهای از نظامی گنجوی است که در آن از لحن باربد سخن رفتهاست.
نظامی این منظومه را در چهارچوبهای زندگی خسرو در بزم شیرین، هنگام فرار از مقابل بهرام چوبینه و شب نشینیهای آن دو با هم و غزل هر یک از کنیزان خسرو و شیرین و گفتگوی آن دو و سرود نکیسا و باربد، بیان میدارد. شخصیتهای اصلی داستان خسرو و شیرین به عبارتند از:
1. خسرو پرویز (پسر هرمز و نوه انوشیروان)
2. شیرین (برادر زاده شمیرا حکمران قهستان)
3. شاپور (مردی تحصیلکرده که از ندیمان خسروپرویز است.
4. فرهاد (مهندس معدن بوده است که به شیرین دل میبندد).
هفت پیکر یا بهرامنامه چهارمین منظومه نظامی از نظر ترتیب زمانی و یکی از دو شاهکار او (با خسرو و شیرین) از لحاظ کیفیت است. این دفتر رااز جهت ساختار کلی و روال داستانی میتوان بر دو بخش متمایز تقسیم کرد:
یکی بخش اول و آخر کتاب درباره رویدادهای مربوط به بهرام پنجم ساسانی از بدو ولادت تا مرگ رازگونه او، که بر پایه روایتی تاریخ گونه است؛ و دیگری بخش میانی که مرکب از هفت حکایت یا اپیزود از زبان هفت همسر او و از زمره حکایات عبرت انگیزی است که دختران پادشاهانهفت اقلیم (مطابق تقسیم قدما) برای بهرام نقل میکنند.
این منظومه آمیزهای از جنبه حماسی و غنایی است، بدین معنی که بخش هفت گنبد تماما دارای روح غنایی و تخیل رمانتیک است ولی بخش تاریخی گونه، اگر چه سعی شاعر بر ترسیم چهرهای حماسی برای بهرام بوده، آمیزهای از جنبه حماسی و عناصر غنایی است.
در هفت پیکر زمین و آسمان و جلوههای جمال این دو با هم پیوند مییابد:
از یک سو هفت گنبد است ساخته بر زمین و هفت روز و هفت رنگ و هفت اقلیم و هفت عروس که جملگی زمینی است، و از سوی دیگر نظیره قرار دادن اینها با «هفت»های آسمانی (چون هفت سیاره و هفت فلک)، و واسطه این دو با همدیگر گنبدی است که چرخ زنان آهنگ عروج به گنبد دوار دارد.
هفت پیکر ستایش داد و رفق، و نکوهش ستم و بیراهی است.
در پایان نامه هفت پیکر حکیم درباره کتاب می فرماید:
مصرعی زر و مصرعی از در تهی از دعوی و ز معنی پر
تا بدانند کز ضمیر شگرف هر چه خواهم دراورم به دو حرف
بهرام که گور میگرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت شعر از خیام
رباعیات خیام مجموعهای از شعرهای حکیم عمر خیام در قالب رباعی میباشد که در قرنهای پنجم و ششم هجری به زبان فارسی سروده شدهاند و عمدتاً بیانگر دیدگاه فلسفی او هستند.
به دلیل آنکه این اشعار از منابع گوناگونی گردآوری شدهاند، در صحت بعضی از آنها نظر یکسانی وجود ندارد. با این حال مضمون رباعیات خیام را به طور کلی میتوان به پنج بخش تقسیم کرد:
۱. رازهای جهان هستی
۲. ناگزیریهای زندگانی (سرنوشت، بیوفایی دنیا، مرگ و خاک و گِل ما)
۳. پرسشها
۴. چگونگی زندگانی اجتماعی
۵. دَمهای خوش زندگانی.
اگرچه بهجز این اشعار، خیام دستاوردهای مهم و گوناگون دیگری در زمینههای ریاضی و ستارهشناسی نیز داشتهاست و به همین سبب دارای لقب حجّةالحق بود، اما شهرت جهانی وی بیشتر به واسطهٔ همین رباعیاتش میباشد که به چندین زبان ترجمه شدهاند.
گلستان کتابی است نوشتهٔ شاعر و نویسندهٔ معروف ایرانی سعدی شیرازی که در یک دیباچه و هشت باب به نثر مُسَّجَع (آهنگین) نوشته شده است. غالب نوشتههای آن کوتاه و به شیوهٔ داستانها و نصایح اخلاقی است.
دیباچه
باب اول - در سیرت پادشاهان
باب دوّم - در اخلاق درویشان
باب سوّم - در فضیلت قناعت
باب چهارم - در فواید خاموشی
باب پنجم - در عشق و جوانی
باب ششم - در ضعف و پیری
باب هفتم - در تأثیر تربیت
باب هشتم - در آداب صحبت
لیلی و مجنون داستانی ایرانی است که حقیقت یا افسانه بودن آن جای بحث دارد. در ادبیات عرب شعرهای زیادی در وصف لیلی و عشق سوزناک او وجود دارد، که به مجنون یا قیس عامری نسبت میدهند، اما ظاهراً از شاعران مختلفی بودهاست. داستان لیلی و مجنون در ادبیات فارسی نیز مشهور بودهاست، تا اینکه در سال ۵۸۴ هجری قمری نظامی گنجوی آن را به نظم درآورد. این داستان جز جانمایهٔ آن، که افسانهای عربی است، بیشترش آفریدهٔ ذهن خلاق و طبع موزون نظامی استاد بزرگ شهر گنجه است و آنچنان در ادبیات فارسی و کشورهای همسایه مورد توجه قرار گرفتهاست که پس از او ۳۸ شاعر فارسیزبان، ۱۳ شاعر ترکزبان، و ۱ شاعر اردوزبان به تقلید از نظامی، این داستان را به نظم آوردهاند.
مثنوی لیلی و مجنون شامل ۴۵۰۰ بیت است، که به سال ۵۸۴ به نام شروانشاه ابوالمظفر اخستان سروده شدهاست در این مثنوی داستان پر سوز و گداز عشق مجنون (قیس عامری) از قبیله بنی عامر و لیلی دختر سعد به رشته نظم درآمدهاست که از داستانهای مشهور عامیانه (فولکلور) تازی پیش از اسلام میباشد.
خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری)، شاعر بزرگ سده هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیشتر شعرهای او غزل هستند.
تنها اثر به جا مانده از پروین اعتصامی دیوان اشعاریست، مشتمل بر 6500 بیت شعر، که در دو سبک خراسانی و عراقی سروده شده است.
موضوع غالب اشعار دیوان پروین، حکمت و اخلاق است. این مطالب عموما در قالب مناظرهای که در آن اشیا و افراد مختلف را بهسخن درآورده، بیان شده است.
شعر پروین از نقطه نظر شعرای زمان خود مانند استاد شهریار، ملک الشعرا بهار و محمد قزوینی، شعری با استحکام است و پاکیزه، هم از نظر لفظ و هم از نظر معنا. ظهور پروین در دنیای شعر و ادب مصادف با زمانی است که حوزه شعر و شاعری، طرفداران صاحب ذوق زیادی نداشت و بزرگانی که در این دنیا قلم میزدند عدهی محدودی بودند. فلذا قدم گذاشتن یک زن به این عرصه موجب تحیر بزرگان آن شده بود.
دانلود داستانهای بسیار پند آموز و جذاب دینی از کتاب بحار الانوار نوشته ی مرحوم علامه مجلسی
علامه محمد باقر مجلسي يکي ازبرجسته ترين عالمان بزرگ جهان اسلام است که در سال 1037 هجري ديده به جهان گشود. وي درس و بحث را در چهار سالگي نزد پدربزرگوارش مولا محمد تقي مجلسي از شاگردان شيخ بهايي آغاز نمود.
نبوغ سرشار محمدباقر به حدي بود که در چهارده سالگي از ملاصدرا اجازه روايت گرفت و سپس در حضور اساتيد بنامي چون شيخ حر عاملي، ملا محسن فيض کاشاني و ملا صالح مازندراني زانوي ادب زد و از افکار و انديشههاي آنان بهرههاي فراوان برد. اين عالم رباني در طول عمر پر برکت خويش شاگردان بسياري نيز تربيت کرد که از ميان آنها ميتوان به ملا محمد کاظم شوشتري، مولا ابراهيم جيلاني، محمد رضا اردبيلي، ملا محمد باقر لاهيجي و... اشاره کرد.
اين نابغه جهان اسلام همچنين دست به کار سترگي زد که کمتر کسي در آن زمان ياراي انجام چنين کاري را داشت. وي با جمع آوري روايات مختلف معصومين (ع)، دست به تدوين دايره المعارفي در اين باره زد که در نوع خود بي نظير است که "بحار الانوار" نام گرفته است. علامه علاوه برمجموعه مذکور، کتابهاي بسيار ديگري نيزبه رشته تحرير درآورد که از ميان آنها ميتوان به شرح اربعين، رساله الاعتقادات، رساله في الشکوک، حق اليقين، حليه المتقين، حيوه القلوب، مشکوه الانوار، رساله درديات، رساله در رجعت، رساله در آداب نماز و ... اشاره کرد که به دليل عمق وگستردگي بالاي آنهاهم اکنون نيز به عنوان منابع درجه اول بين طلاب علوم ديني مورد بحث وبررسي علمي قرار دارد.
سرانجام اين مجاهد نستوه پس از عمري تلاش و کوشش در راه اعتلا و نشر معارف حقه اسلام در بيست و هفتم رمضان 1111 ه.ق به ديار ابدي شتافت و پيکر مطهرش را در کنار مسجد جامع اصفهان و جنب مد فن پدر فرزانهاش مولي محمد تقي مجلسي به خاک سپردند.
کتابی که مشاهده می کنید کتابی است که شما را به طور کامل با adsense گوگل و راههای کسب درآمد از آن آشنا می کند. این کتاب از صفر شروع کرده و از انتخاب اسم سایت و هاست و طراحی آن گرفته تا ترفندهای حرفه ای همراه شما خواهد بود. این کتاب شامل ترفندها و راهکارهایی است تا سایت شما بهتر درون موتورهای جستجو فهرست شود و در نتیجه بازدید بیشتری عاید شما شود. آشنایی با قوانین گوگل ، چگونگی چیدمان بهتر تبلیغات ، آشنایی با انواع تبلیغ های گوگل سایر موارد این کتاب است.البته توی این کتاب خیلی بیشتر از این چیزها که من گفتم پیدا میکنید. بهتره پس خودتون مطالعه اش کنید تا بیشتر باهاش آشنا بشید.